Freitag, 18. September 2009

صدای خرد شدن ستون فقرات رژیم ولایت فقیه در خیابانها/منصور امان


در همان زمانی که مراسم حُکومتی "روز قُدس" تهران در سوراخی برزنت گرفته شُده و در مُحاصره چُماق و سرنیزه برگُزار می شد، صدها هزار نفر با شُعارهای "نظام" برافکن، خیابانها را به تسخیر خود درآوردند. این آرایش نه فقط به گونه نمادین بلکه، به طور حقیقی و باور پذیر، توازن موجود بین حُکومت و جامعه ایران را برای همه آنهایی که چشمی برای دیدن و گوشی برای شنیدن دارند، مُستند کرده است.

نشانه های تغییر موازنه به سود مردُم، در 18 تیر پدیدار شُده بود؛ آنگاه که جُنبش دموکراتیک پس از یک نبرد سهمگین از 22 تا 30 خُرداد که در جریان آن حُکومت تمام توان و ظرفیتهای سرکوب خود را علیه آن به خدمت گرفته بود، بار دیگر به میدان آمد تا "نظام" را به چالشی سخت تر بکشد. در این روز، ناتوانی رژیم ولی فقیه در سد کردن راه سیلی که به سمت خیمه و بارگاه اش به حرکت در آمده است، به عُنوان یک فاکت رسمی در تحولات سیاسی ایران و همچنین در ذهن جامعه به ثبت رسید.

دو ویژگی تظاهُرات روز آدینه به این صف آرایی و جایگاه فرا یا فرو دست نیروهای آن صراحت شگفت آوری داده است. نخُست، حُکومت ناتوانی خود در جلوگیری از اشغال حیاط خلوتش توسُط مُخالفان را در حالی به معرض تماشا گَذاشت که بیش از دو هفته برای بسیج نیروی سیاسی، امنیتی و نظامی به این منظور وقت داشته است. هُجوم مردُم به خیابانها با شُعار "مرگ بر دیکتاتور" یک حرکت از پیش اعلام شُده بود و از این زاویه سد کردن یا سرکوب آن برای حُکومتی که توان مادی و گُنجایش سیاسی لازم را دارد، بسا مُمکن تر بوده و به عبارتی می توانست دویدن به سمت تیغه ی شمشیر آخته معنا شود.

آقای خامنه ای نتوانست از پس توده خشمگین و مُصممی که او را به میدان فرا خوانده بود برآید زیرا بُرد آتش خون، شکنجه و تجاوز او برای رسیدن به این مُدعی گُستاخ بسیار کوتاه است. نگون بختی آیت الله خامنه ای و شُرکا - که دیروز آن را بیشتر احساس کردند – این است که جُز اینها سلاح دیگری در زرادخانه ندارند.

ویژگی دیگری که تظاهُرات "روز قُدس" را به یک صحنه ی بی مثال قُدرت نمایی جُنبش دموکراتیک فرا کشیده است، حساسیت این روز به لحاظ بین المللی برای رژیم ولایت فقیه می باشد. "نظام" نیاز داشت که تمرکُز همه جانبه (نظامی، امنیتی، سیاسی) خود بر منابع اقتدار خارجی اش را به رُخ طرفهای بین المللی بکشد و سپس به ابزارهای اجرایی این سیاست در لُبنان، غزه و عراق پیرامون ثابت ماندن این نقش اطمینان بدهد.

با این پیش زمینه، بدیهی است که باند ولایت هر چه که در توان دارد را برای بهره گیری از فُرصت "روز قُدس" یا جلوگیری از تبدیل آن به اقدامی علیه منافع خود به کار ببندد. اکنون بدترین سناریویی که نمایش حُکومتی "روز قُدس" می توانست داشته باشد، به واقعیت گراییده است، چون رژیم جمهوری اسلامی با تمام وزن خود در لابه لای چرخ دنده یک پروسه تجزیه گر و خُرد کُننده به تله اُفتاده است و هر تقلای آن با هر میزان از بار خُشونت و درندگی، با شکسته شُدن اُستخوانهای بیشتر مُترادف می گردد.

آنچه که روز آدینه در خیابانهای تهران، اصفهان، شیراز، قُم، رشت، اهواز، کرمان، یزد، بوشهر و جُز آن شنیده شُده، صدای خُرد شُدن ستون فقرات رژیم ولایت فقیه است.