Samstag, 5. September 2009

آخرين شاهد خودكشي هيتلر

روخوس ميش، آخرين شاهد خودكشي هيتلر

روخوس ميش، نود و دو ساله در اتاق نشيمن خود در برلين تعدادي از عكس هاي قديمي خود را به من نشان مي دهد. تصاوير خصوصي كه بيش از شصت سال پيش گرفته شده اند.

در برخي تصاوير آقاي ميش با لباس اس. اس در منزل آدولف هيتلر در آلپ ديده مي شود، تصاويري از هيتلر در حالي كه به خرگوش ها زل زده و عكس هايي از اوا بروان، معشوقه هيتلر كه بعدها همسر او شد.

روخوس ميش، افسر اس اس آلمان به مدت پنج سال جزء حلقه دروني آدولف هيتلر به شمار مي رفت. او محافظ، قاصد و تلفنچي پيشوا به شمار مي رفت.

او با ياد آوري خاطرات خود مي گويد: "اولين ملاقات من با هيتلر اندكي عجيب و غريب بود." دوازده روز بود كه كار خودم را شروع كرده بودم كه سر آجودان هيتلر از من سئوال هايي در باره مادر بزرگم و دوران كودكي كرد."

"او سپس از جايش بلند شد و من هم به عنوان يك سرباز مطيع رفتم و در را برايش باز كردم اما هيتلر پشت در بود. ناگهان سردم شد و بعد هم داغ شدم. در هنگام ايستادن در برابر هيتلر، همه نوع احساسي را تجربه كردم."

او در ادامه مي گويد: " ما همه محافظ هيتلر بوديم. وقتي هيتلر سفر مي كرد، چهار يا شش نفر از ما با خودروي ديگري او را همراهي مي كرديم. وقتي به آپارتمان هيتلر در محل كار او مي رفتيم، وظايف ديگري هم داشتيم. دو نفر از ما هميشه به عنوان تلفنچي عمل مي كرديم. با رئيسي مثل هيتلر، هميشه تماس هاي تلفني زيادي برقرار مي شد."

آخرين بازمانده

با پيشرفت نيروهاي متفقين در جنگ و آلمان نازي كه در آستانه شكست قرار داشت، هيتلر به پناهنگاه خود در برلين عقب نشيني كرد. روخوس ميش، تلفنچي اين پناهگاه بود.

"من در يك اتاق كوچك با يك تلفن كار مي كردم و اتاق در صورت حمله هوايي، تنها ظرفيت يك نفر ديگر را داشت. پناهگاه ما چندان بزرگ نبود و شامل چندين اتاق كوچك بود كه تنها ده تا دوازده متر مربع مساحت داشت."

روخوس ميش، آخرين بازمانده پناهگاه هيتلر است. او شاهد نهايي ماجرايي است كه سي آوريل 1945 اتفاق افتاد. روزي كه هيتلر و اوا براون خودكشي كردند.

"ناگهان شنديم كه يك نفر، يكي از همراهان هيتلر را صدا زد و گفت "به نظر، آن اتفاق افتاد."

"آنها صداي تيراندازي شنيده بودند اما من نه. مارتين بورمن، منشي خصوصي هيتلر به همه دستور داد تا آرام بگيرند. همه شروع به زمزمه كردند. من داشتم با تلفن صحبت مي كردم و به عمد بلندتر حرف زدم چون مي خواستم صدايي بشنوم. دوست نداشتم احساس كنم ما در پناهنگاه مرگ بوديم."

تلفات

هيتلر و اوا براون

مارتين بورمن دستور داد تا در اتاق هيتلر باز شود. "من هيتلر را ديدم كه سرش بر روي ميز قرار داشت. اوا براون روي مبل دراز كشيده بود و سرش به طرف هيتلر بود. زانوانش به طرف سينه جمع شده بود. او لباس آبي تيره رنگي با چين هاي سفيد به تن داشت. هرگز آن صحنه را فراموش نمي كنم."

"ديدم كه آنها هيتلر را پوشاندند و وقتي از كنار من رد شدند، پاهاي او از پارچه بيرون زده بود. فردي سر من فرياد زد "عجله كن، آنها دارند رئيس را مي سوزانند." تصميم گرفتم نروم چون يكي از مسئولان گشتاپو را آنجا ديدم و اين فرد نمي بايست در آنجا مي بود و براي همين به همكارم گفتم شايد ما را به خاطر اين كه آخرين شاهد ماجرا هستيم، بكشند."

روز بعد ماجرا ادامه پيدا كرد. شش فرزند جوزف گوبلز، رهبر جديد آلمان در پناهگاه به قتل رسيدند. اين ماگدا، مادرشان بود كه آنها را كشت.

بلافاصله پس از مرگ هيتلر، همسر گوبلز با فرزندان خود به پناهگاه آمد. "او در حال آماده شدن براي كشتن بچه هاي خود بود. او نمي توانست چنين كاري را آن بالا انجام دهد و براي همين به پناهگاه آمد. چون آنجا مانع از كار او مي شدند. او با هدف كشتن فرزندان خود به پناهگاه هيتلر آمد."

"فرزندان گوبلز كنار من بودند و همه ما مي دانستيم كه قرار است چه اتفاقي بيفتد. آشكار بود.دكتر استامپفگر، دكتر هيتلر را ديدم كه به شش بچه گوبلز چيزي براي نوشيدن داد. يك نوشيدني شيرين. دكتر هيتلر كمك كرد تا آنها را بكشند. يك يا دو ساعت بعد، خانم گوبلز در حالي كه گريه مي كرد از اتاق خارج شد و شروع به ورق بازي كرد."

جنايات

چرچيل پس از بازديد از پناهگاه هيتلر

آقاي ميش تنها چند ساعت پيش از آنكه ارتش سرخ شوروي پناهگاه هيتلر را به تصرف خود در آورد از آنجا گريخت. او خيلي زود دستگير شد و نه سال را در اردوگاه هاي كار اجباري شوروي به سر برد. تصرف پناهگاه پيشوا، سمبل پيروزي متفقين در جنگ جهاني دوم بود.

دو ماه پس از پايان جنگ، وينستون چرچيل، نخست وزير وقت بريتانيا از آنجا ديدار كرد. عكاسان از او در بيرون پناهگاه، در حالي كه بر روي صندلي نشسته بود، عكس گرفتند. چند سال بعد اين پناهگاه را براي اينكه تبديل به زيارتگاهي براي نازي ها نشود، منفجر كردند.

در پايان اين مصاحبه، از روخوس ميش پرسيدم كه آيا از كارهايي كه هيتلر در اروپا كرده بود با خبر بود. آيا در باره هولوكاست مي دانست؟

"من از بازداشتگاه داخائو و اردوگاه هاي مرگ باخبر بودم اما از حجم آنچه اتفاق افتاده بود خبري نداشتم. اين جزئي از بحث هاي ما نبود. دادگاه نورنبرگ به جناياتي كه آلمان ها مرتكب شده بودند، رسيدگي كرد اما بايد بدانيد كه هيچ جنگي در تاريخ وجود ندارد كه بدون ارتكاب جنايات باشد و در آينده نيز چنين نخواهد بود."