Samstag, 15. Mai 2010

چرا ما که مصمم تر بودیم و سالها منتظر آن لحظه طلاییه رو در رویی با رژیم ،نتوانستیم همچون تایلندیها عمل کنیم ؟

راستش همیشه از نقش هاشمی رفسنجانی و معاملاتش ترس داشتم و این خود روزی بود که اعضای خبرگان بدیدار خ ر رفتند و او هم کنار خ ر نشسته بود و وقتی به چند ماهه اخیر که جنبش و رهبران آن کمی با احتیاط عمل میکنند ( که مطمئنا آنها بیش از به فکر بودن جان خود به مردم و هزینه دادن آنها فکر میکنند ) ولی آیا براستی این کمی نرمش باعث حار شدن کودتاچیان و سوء استفاده از جو آرام جامعه و بسلاخی بردن عزیزان ما دچار نشد ؟ آیا در آن روزها و بالاخص عاشورا اگر در خیابان میماندیم ! آنروز کار یکسره نمیشد ؟ (حتی خود رییس نیروی انتظامی اعتراف به از دست دادن بخشهای اصلی تهران کردند) خوب مگر نه این بود که هر بار که برنامه ریزی تظاهرات بعدی را با چند روز فاصله زمانی دادیم ! آنها بدنبال رفع نقائص خود و سازماندهی بیشتر بودند ؟ آیا بهتر نبود در همان زمانها ما که هیچ قدرت رسانه ای نداشتیم ، در خیابانها میماندیم و از اطلاعرسانی سینه به سینه و از شب برای مقاومت استفاده میکردیم ؟ و خلاصه این اگرها کم نیست !! آیا ادامه راه اینگونه که الان است ، ما را به آن اتحاد و انگیزه ها همچون سابق میسازد ؟ و هزاران سوال بی جواب دیگر که بانکوک و قزاقستان سوالها را در سرم پر رنگ تر میکند ! که جوابی نمییابم