Montag, 31. Mai 2010

جنتی تو ایران تا تو نمره دانشجویان دخالت میکند! تو آلمان رییس جمهورش تویک اظهار نظر دیپلماسی که وظیفه اش نبود،استعفاء داد


ما کجا اینا کجا ! البته مثالهای زیادی است که کی و با چه منصبی در خصوص چیزهای نامرتبت با شغلش و درجه علمی اش دخالت نموده و خود و کشور را مورد مضحکه خاص و عام نموده و مینماید ، و کسی نیست که از این بی خردان بپرسد ، آخه آقاجان ما مگر در خصوص حرفهای بالا منبر شما ، از جمله پای ورود به خلا ! که اصولا راست باشه یا چپ ! ! میپرسیم ؟ که شما از بمب اتم و لیزر وخلاصه چیزهاییکه که اصلا با گروه خونی شما مرتبت نیست ؛ اظهار نظر میکنید

که البته ایشان (رییس جهمور آلمان)طبق قانون اجازه دخالت نداشتند ، ولی استعفاء دادن ، حالا ما رییس جمهور قلابیمون میگه؛ دختر هفت ساله تو آشپزخانه خانه شان با اتم یه قل دو قل بازی میکنه

Samstag, 29. Mai 2010

احمدی نژاد تحفه ای نیست که آقا پاش اینگونه ایستاده ، بحث رهبری مادام العمری خامنه ای هاست ! هشیار باشیم

چرا رفسنجانی دوباره مورد هجوم طرفداران آقا قرار گرفته ؟ و چرا او که اصولا بعد از انتخابات یکبار به بیت آقا رفت و پیشش نشست ، چرا؟ چرا مثلا خاتمی مورد فشار اینگونه نیست ؟ جوابها همه و همه به بیت آقا و اینکه زبان کسانیکه میگن آقا صد سال دیگر عمر میکنه ، لال ! باید بدانیم آقا نمیخواهد بلایی را که سر خاندان خمینی آورد سر بیت او وفرزندان او ، نیاید ! خوب رفسنجانی با تمام کارهاییکه برای خامنه ای کرده ، ولی او ریاست مجلس خبرگان رهبری را دارد و اینکه اصولا بعد از خامنه ای شاید شانس او بیشترباشد تا دیگران برای تکیه زدن به صندلی رهبری ، یادمان نرفته که بحثی در خصوص پسر صندلی طلب آقا ، که آقا مجتبی است نام این رهبر کوچولو که ثانیه شماری میکند کی بابا خسته شده و از صندلی پایین آمده و ایشان به این صندلی که کمترین حسن آن مالیاتهای درصدی از فروش نفت و خودرو روزانه به حساب صاحب صندلی واریز میشود، دوستان اپوزیسیون خارج از کشور تو را بخدا بخود آیید و دست از این غلط گیریهای تاریخی و دیگر مسائل بردارید که طالبان در راه است ! تو را بخدا بخود آیید و برای ایران و ایرانی با هم باشیم ، که" دریغ از ایران که ویران شود " ویرانی کامل در راه است اگر بیشتر از این غفلت کنیم

Donnerstag, 27. Mai 2010

بزرگداشت سالگرد شهادت کیانوش آسا آن جوان نابغه و هنرمند

تعدادى از دانشجويان دانشگاه علم وصنعت در بيانيه اى اعلام كردند، روز ۱۱ خرداد ۱۳۸۹ به ياد كيانوش آسا كه در جريان نا آرامى هاى پس از انتخابات رياست جمهورى كشته شد لباس سياه به تن مى كنند./ در اين بيانيه همچنين آمده است كه اين دانشجويان روز ۱۱ خرداد راس ساعت ۱۲ در برابر دانشكده مهندسى شيمى گرد هم مى‌آيند و با حركت به سمت پارك شهيد آسا، زندگی کیانوش‌ها را فریاد می‌زنند.









یکسال است که در اتاقکی با کور سویی از نور و امید که نامش را ایران گذاشته ام ، محبوسم ! کمکم کنید

آری درست یکسال پیش بود که به امید تغییر و جایی بهتر از آنچه بود ! بپا خواستیم ، دوستان همه بودند سهراب ، ندا ، فرزاد ، مجید و چندتایی دیگر ! روزها بنوعی و شبها به نوعی دیگر ، در مقابل میدیدیم اندکی اندک را که به شکست خود در مقابل ما مطمئن ! ولی به بودنشان هم مطمئن ! در نگاه اول میگفتی ، رقیب ولو کوچک ولی رقیب است ! ولی ما هر روز بیشتراز دیروز و آنها هر روز کمتر وامیدوارتر به پیروزی ! تا اینکه آن روزکه برای ما مبارک و برای آنها"" که حال به اویی رسیده بودند ! "" نحس ونامیمون رسید ، همه چیز خوب پیش میرفت و ما غره بخود! از آنچه که با هیچ چیز ، همه چیز داشتیم ، حضوری بس شگفت آور و حال بعد از آنروز هنوز ، مو بر اندامم راست میشود که چگونه ما توانستیم فعل خواستن را صرف کنیم و چطور او توانست آن فعل را با تغییر حرفی به دروغی بزرگ تبدیل سازد و آن فعل این بود:"بردیم" و او آمد با بیشرمی تمام و پاک کنی در دست !! "ی" آن را پاک کرد که : "بردم" !!! آری از آنروز من در این اتاقک حبسم و دوستانم که تحمل بودن در این اتاقک برایشان دیگر ممکن نبود ، یا رفتن و یا شاید در اتاقکی دیگر محبوسند ! ما در این یکسال به اندازه سی سال دیدیم و به اندازه سی سال بر پدرانمان خرده گرفتیم ! چرا که در این یکسال فهمیدیم که سی سال پدران ما گول خوردند و دروغ را پذیرفتند !! یکسال است اوبه بچه های آن پدران توهین میکند ! ابتدا گفت ما خس و خاشاکیم ! او گفت که ما دروغگو ییم و او برنده این کارزار! او گفت بروید خانه هایتان تا خانه ای میگذارم باشد ! او گفت که گفته بودم و گفت : زندان ! در زندان گفت ، بدنبال چه آمدی؟ گفتم یک سوال! او گفت در اینجا ما میپرسیم ! او گفت و ما نشنیدیم و بدنبال یک سوال " که رای من کجاست" او گفت اینجا میگیری زما چیزی ! ولی نه جواب! آری یکسال است که او هر روز میگوید و ما گوش نمیکنیم ! و هر روز دوستانم کمتر و کمتر میشوند ! و حال در این اتاقک سرد وتاریک با کور سویی از امید ، به امید رهاییم ، به امید لحظه ای که او"آزادی " را تنها به لحظه ای در آغوش کشم ! ! آری من در اتاقکم ایران چشم براه شما دوخته ام ، نجاتم دهید

این لینک ویرایش شده لینک قبل است ، با نظر دوستان ، رمز

یکسال است که در اتاقکی با کور سویی نور که نامش را ایران گذاشته ام ، محبوسم ! کمکم کنید


آری درست یکسال پیش بود که به امید تغییر و جایی بهتر از آنچه بود ! بپا خواستیم ، دوستان همه بودند سهراب ، ندا ،فرزاد ، مجید و چندتایی دیگر ! روزها بنوعی و شبها به نوعی دیگر ، در مقابل میدیدیم اندکی اندک را که به شکست خود در مقابل ما مطمئن ! ولی به بودنشان هم مطمئن ! در نگاه اول میگفتی ، رقیب ولو کوچک ولی رقیب است ، ولی ما هر روز بیشتراز دیروز و آنها هر روز امیدوارتر به پیروزی ! تا اینکه آن روزکه برای ما مبارک و برای آنها"" که حال به اویی رسیده بودند ! "" نحس ونامیمون رسید ، همه چیز خوب پیش میرفت و غره ! از آنچه که با هیچ چیز ، همه چیز داشتیم ، حضوری بس شگفت آور و حال بعد از آنروز هنوز ، مو بر اندامم راست میشود که چگونه ما توانستیم فعل خواستن را صرف کنیم و چطور او توانست آن فعل را با تغییر حرفی به دروغی بزرگ تبدیل سازد و آن فعل این بود:"بردیم" و او آمد با پاک کنی در دست و "ی" آن را پاک کرد که :"بردم" آری از آنروز من در این اتاقک حبسم و دوستانم که تحمل بودن در این اتاقک برایشان دیگر امکان نداشت ، یا رفتن و یا شاید در اتاقکی دیگر محبوسند ، ما در این یکسال به اندازه سی سال دیدیم و به اندازه سی سال بر پدرانمان لعنت ! چرا که در این یکسال فهمیدیم که سی سال پدران ما گول خوردند و دروغ را پذیرفتند !! یکسال است اوبه بچه های آن پدران توهین میکند او گفت ما خس و خاشاکیم ! او گفت که ما دروغگو هستیم !و او برنده این کارزار! او گفت بروید خانه تا نزدمتون ! او گفت من گفتم ولی شما هستید ! او گفت بروید زندان ! در زندان گفت ، بدنبال چه آمدی؟ گفتم یک سوال! او گفت در اینجا ما میپرسیم ! او گفت و ما نشنیدیم و بدنبال یک سوال " که رای من کجاست" او گفت اینجا میگیری زما چیزی ! ولی نه جواب!
آری یکسال است که او هر روز میگوید و ما گوش نمیکنیم ! و هر روز دوستانم کمتر و کمتر میشوند ! و حال در این اتاقک سرد وتاریک با کور سویی به نازکیه آن علامت تعجب که یکسالی است بر مغز و جسم و روحم نقش بسته ! به روشنایی فکر میکنم و به امید روزی که کسی این نوشته را پیدا کند و مرا نجات دهد ! آری من در اتاقکم ایران چشم براه شما دوخته ام ، نجاتم دهید

Mittwoch, 26. Mai 2010

تقدیم به شکنجه گر: من فقط عاشق اینم که تو کهریزک بمونم ​​// ولی من صاحب بطری تو بگی که نمیتونم

دقیقه ۳،۱۰




من فقط عاشق اینم وسط یه روز کاری ؛ بشی انفصال خدمت ببینم چه حالی داری

Sonntag, 23. Mai 2010

مادران داغدار،شما را به خون عزیزانتان قسم ،آه جگرسوزتان را بردیکتاتور ظالم ودعای خیرتان را در اینماه بدرقه راهمان کنید




که ما فرزادیم آن معلمی که به شاگردانش راه آزادگی و آزاد زیستن را آموخت و به همرزم خویش با جمله ای روحیه بخشید که طاقت بیار ای رفیق و ما نداییم ، ندایی که چشمهایش و خون به نا حق ریخته اش جهانیان را از ظلم ظالمان آگاه ساخت و ما سهرابیم ، سهرابی که شجاعت را از مادری شیر زن آموخت ، مادری که با تمام سنگینی داغی که در سینه داشت ، هیچگاه ذره ای عقب ننشست و همچون شیر زنی دلیر به این ناکسان گفت : که سهراب من نمرده ، این دولت است که مرده ، آری ما تمام آن کسانی هستیم که نیستند ولی رنگین کمان راهشان ما را به آنها خواهد رساند و در اینماه که سر آغاز جنبشی است بر اساس دوری از خشونت و احقاق حق با تمام ناجوانمردیهایی که در این یکسال بر مردم ایران رفت و دیکتاتوران را در این یکسال دریغ از یک خواب بدون کابوس از خشم ما و مردمی که بدنیا ثابت کرد که ما فرزندان داریوش کبیریم ، سالگرد خرداد ماهی که با شور و ذوق فراوان آغاز ، ولی با دروغی تلخ بساط جابران را بر هم ریخت را بر مردم آزاده ایران تبریک گفته و به شهامت و ایستادگی و صبرتان درود باد

Samstag, 22. Mai 2010

یکسال از آن همه شور و نشاط گذشت و آنچه مانده یک دروغ است


این روزها مرا یاد شوق یکسال پیش می اندازد گروههای مختلف و بحثهای انتخاباتی داغ از سوی چهار نامزد که هر یک به سهم خود حساسیت نشان میدادند و هر یک به نسبت از داشته های خود و نداشته های رغیب میگفتند و خلاصه زیبا بود و حیف که با یکدروغ همه چیز به سرابی بیش ؛نشد ، میگویند در قرآن آمده " خداوند دشمنانمان را از ابلهان قرار داده " واقعا که درست است ،کسانیکه آنها برایمان از قرآن می گفتند حال خود باید بشنوند؛ که ای سیاه بختان میتوانستید خود و انقلابتان را لآاقل برای هشت سال بیمه کنید با آن رکورد حضور ، ولی نادانان آن کردید که نباید میکردید ، یکسال است که همچون بدنامان که از تاریکی برای حضور و شرم از نگاه دیگران استفاده میکنند ، شما هم به بدنامی رسیدید به گونه ای که حتی از تمام مناسبتهای خود در عذابید ! آری اینچنین بود برادر ؛ و حال هر روز خواسته هایمان از روز قبل بیشتر و بیشتر میشود ، اول فقط بدنبال بازپس گیری رای خود بودیم ولی حال آن کمترین است ! چرا که ما شهید دادیم و هر روز از روز دیگر بیشتر تحقیرمان کردند و بشعورمان از روی بیشعوری خود خندیدند ، ولی ما در حین تمام ناراحتی ها که داشتیم ، کارهایی کردیم که دنیا را خیره ساختیم ، از خبرنگاران موبایل بدست تا گرفتن فیلم جون دادن عزیزانمان بر سنگفرش آسفالت گرم خیابان ، همه وهمه ما را مصمم تراز دیروز و نگاهی به دوردست هاییکه جلوی دیدگان ماست و تا رسیدن به آن فقط نیاز به یک گام و یک پلک زدن دیگر نیاز داریم ، پس بیایید در این ماه که ماه خرداد است به آنان بفهمانیم که ما هستیم و بر ادامه راهی که گام نهادیم استوارتر و پابرجاتر از گذشته ایم؛ تا شقایق هست زندگی باید کرد

Freitag, 21. Mai 2010

کروبی:این چه دستگاه قضایی است که به جای دفاع از مردم اعم ازهمه گروه‌ها و اقلیت‌های دینی، قومی برخورد امنیتی و پلیسی می‌کند؟

بسمه تعالی

حضرت آیت‌الله العظمی حاج سید عبدالکریم موسوی اردبیلی
با سلام و احترام
در روزگار سختی به سر می‌بریم و می‌دانم که حضرتعالی بهتر از من نسبت به شرایط آگاه هستید و بارها شنیده‌ام که با بیان مطالبی متفاوت نگرانی‌های خودتان را مطرح کرده‌اید. این روزها حتی بسیاری به‌عنوان مأمن و پناهگاه به منزل شما مراجعه کرده‌اند و از برخوردهایی که با عزیزانشان می‌شود با شما سخن گفته‌اند و البته می‌دانم که حضرتعالی نیز بسیار از این شرایط ناراحت شده و اقداماتی را برای پیگیری قضایا داشته‌اید. مطلع شده‌ام در این راستا دیدارهایی داشته‌اید و به گفت‌وگو برای حل قضایا پرداخته‌اید. با اطلاع از این شرایط تصمیم بر آن گرفتم تا از جایگاه یکی از دلسوزان این نظام و کشور با نگارش نامه‌ای نگرانی‌هایم را با شما در میان گذارم.

آنچه که موجب شد حضرتعالی مخاطب نامه اینجانب قرار گیرید، تلاش‌هایتان برای شکل‌گیری نظام در کنار بنیانگذار آن و نقش مهمتان در استقرار نظام به‌عنوان یکی از اعضای شورای انقلاب، اولین دادستان کل کشور، ریاست قوه قضائیه و دیوان عالی کشور پس از شهید بهشتی و حضور در جایگاه امامت جمعه تهران برای سال‌های متمادی و مهم‌تر از همه وداع با قدرت برای رونق بخشیدن به حوزه‌های علمیه بوده است که همگی به‌خصوص قرار گرفتن در جایگاه مرجعیت ایجاب می‌کند که از یک طرف به عنوان وظیفه شرعی و از طرف دیگر احساس مسوولیت نسبت به نظامی که هم در استقرار و هم تثبیت آن نقش موثری داشته‌اید، برای عبور از فضای فعلی و نجات کشور از طریق انتقال واقعیت‌های جامعه به بزرگان نظام رسالت خویش را به‌منظور برون‌رفت از فضای فعلی ایفا نمایید، همچنانکه تاکنون نیز علیرغم همه محدودیت‌ها در این عرصه تلاش نموده‌اید.

جناب آقای موسوی اردبیلی؛ طبیعی است که هر کشوری همواره با فراز و نشیب‌هایی روبه‌رو است ولی شرایط حساسی که اکنون کشور ما در آن قرار گرفته است موجب شده است که یکی از استثنایی‌ترین وضعیت‌ها را در طول تاریخ با آن مواجه باشیم که بعنوان نمونه به مواردی از آن در عرصه‌های مختلف اشاره می‌نمایم.

۱- قانون اساسی بعنوان میثاق شهروندان و اداره‌کنندگان جامعه که باید سرلوحه و منشور محکمی برای اداره جامعه تلقی شود و روابط نهادهای حاکمیت با یکدیگر و همچنین حاکمیت با شهروندان را تنظیم نماید. بر همین اساس رئیس‌جمهور و نمایندگان در بدو تصدی خود سوگند یاد می‌نمایند که پاسدار و حافظ آن بوده و برای اجرای آن تلاش نمایند که امروزه به بوته فراموشی سپرده شده و صحبت از قانون اساسی به‌ویژه فصل مربوط به حقوق ملت در نظر حکومت‌گران به ذنب لایغفری تبدیل شده است. چه بسیار از نخبگان ملت به دلیل بحث از این اصول، آزادی آنها سلب و به زندان افتاده‌اند و یا حقوق آنها به نحوی محدود شده است که از خدمت به کشور در عرصه‌های مختلف به بهانه عدم صلاحیت محروم گردیده‌اند. متاسفانه اداره‌کنندگان کشور به جای توجه به قانون اساسی و برنامه‌ریزی براساس نظرات کارشناسی و تخصصی با تصمیمات خلق‌الساعه و استفاده از رمالی و جادوگری و به مسخره گرفتن مقدسات دینی که جز از آسیب دیدن بنیان‌های دینی و معنوی جامعه ارمغانی نداشته، بزرگ‌ترین هزینه را بر کشور، شهروندان و دین روا داشته‌اند.

۲- مهم‌ترین رهاورد انقلاب اسلامی ما خط بطلان کشیدن بر استبداد ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی و حاکمیت مردم بر سرنوشت اجتماعی خودشان بوده است که در اصلی‌ترین شعار انقلاب «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» متبلور بود. متاسفانه برخلاف آنچه که مشی عملی بنیانگذار نظام بود، یعنی حکومت بر قلوب مردم، با سلب بدیهی‌ترین آزادی‌های مشروع شهروندان و ایجاد جو امنیتی و پلیسی در جامعه، آرامش از جامعه سلب شده است به نحوی که شهروندان به‌خصوص قشر آگاه، نخبگان و دانشگاهی و بدون اغراق همه اقشار جامعه در بدترین وضعیت روحی و روانی و بدون امید به آینده خود و فرزندانشان گذران زندگی می‌نمایند.

متاسفانه نمایندگان مجلس شورای اسلامی که به تعبیر حضرت امام (ره) می‌بایست در راس امور بوده و از انحراف کشور از مسیری که قانون اساسی ترسیم نموده جلوگیری نمایند، باتوجه به سازوکارهایی که در جهت فرمایشی شدن انتخابات توسط شورای نگهبان اعمال شده است، به جز گروه اندکی از نمایندگان اصلاح‌طلب و اصولگرای منصف که با درک واقعی از شرایط جامعه دلسوزانه نظرات خود را ابراز می‌نمایند، به‌عنوان وکیل ‌الدوله و نماینده نهادهای امنیتی و نظامی و پیاده‌نظام چکمه‌پوشان در ایجاد این فضا، خود نقش موثری را ایفا می‌نمایند. قوه‌قضائیه که باید به‌عنوان قوه‌ای مستقل براساس تصریح قانون اساسی پشتیبان حقوق و آزادی‌های مشروع شهروندان باشد و به صورت بیطرفانه براساس اصل بیطرفی دادرس به فصل خصومت پرداخته و در پرونده‌هایی که یک طرف آن حاکمیت است با حضور هیات منصفه و به صورت علنی به اتهامات سیاسی و مطبوعات رسیدگی نماید، که فلسفه آن این است که هیات منصفه که نمایندگی افکار عمومی را برعهده دارد درخصوص مجرمیت یا عدم مجرمیت و استحقاق تخفیف مجازات یا عدم استحقاق اظهارنظر نمایند، به عنوان ابزار حاکمیت و نهادهای نظامی و امنیتی تبدیل شده است. تا جایی که با کمال تاسف رئیس قوه‌قضائیه به عنوان قاضی القضات، وظیفه خود را دفاع تمام قد از دولت می‌داند و به آن افتخار می‌نماید، غافل از آنکه قانون اساسی تمامی شهروندان حتی شخص رهبر را در مقابل قانون مساوی اعلام کرده است. حال اگر رسالت قوه‌قضائیه دفاع تمام قد از دولت است، پس شهروندان این کشور که مورد ظلم و اجحاف حکومت واقع می‌شوند دعوای خود را باید به کجا ببرند.

جای تاسف است که در شرایط فعلی هیچ مرجع قضایی که پناهگاه مردم باشد وجود ندارد، گویی که دستگاه قضا تنها شکل نمادینی است که عنوانی از آن باقی مانده و قرار نیست که مسوولانه و بدون دخالت گرایش سیاسی به بررسی مسائل پس از انتخابات بپردازد. حضرتعالی که از آغاز انقلاب تا پایان دوران حضورتان در سمت‌های حکومتی در دستگاه قضایی حضور داشتید به خوبی می‌دانید که هیچ زمانی به اندازه اکنون نیروهای نظامی و امنیتی در دستگاه قضا حضور نداشته‌اند به طوری که اختیارات این قوه را محدود یا سلب کنند. هانطور که آگاه هستید در حوادث پس از انتخابات تعداد بسیاری از نیروهای انقلابی و شهروندان تنها به خاطر اعتراض به نتیجه انتخابات بازداشت شده و یا کشته و مجروح شدند و توسط نیروهای بسیج و لباس شخصی‌ها بسیاری از اموال مردم تخریب شد و البته این روند هنوز ادامه دارد و هر روز بسیاری از نیروها احضار و بازداشت می‌شوند.

به گفته برخی از کسانی که آزاد می‌شوند بازجوها می‌گویند که تعیین حکم در اختیار آنها و نهادهای دیگر است و قاضی و دستگاه قضایی در این باره تصمیم گیرنده نیست و اکنون به جای آنکه دستگاه قضایی تامین‌کننده امنیت مردم باشد به نهادی برای ایجاد ارعاب و بازداشت تبدیل شده است. شما شاهد وضعیت مطبوعات، دانشگاه‌ها، روحانیون و گروه‌های سیاسی و صنوف مختلف هستید که در خفقان و فشار قرار دارند. برخوردهایی با تعدادی از دراویش صوفی، شیعه اثنی عشری که جزو شهروندان ایران هستند و از حق زندگی در کشور برخوردارند، می‌شود و به آنها اجازه داده نمی‌شود که حتی مراسم‌های مذهبی‌شان را برگزار کنند و با تهمت و افترا بسیاری از آنها را بازداشت کرده و احکام سنگینی برایشان صادر می‌کنند. آخر این چه دستگاه قضایی است که به جای دفاع از مردم اعم از همه گروه‌ها و اقلیت‌های دینی، مذهبی و قومی به موازات دیگر نهادها، با آنها برخورد امنیتی و پلیسی می‌کند؟

۳- شما جزو نزدیک‌ترین یاران حضرت امام هستید و از نزدیک با آرا و اندیشه‌های ایشان آشنایید. همان‌طور که می‌دانید حضرت امام سرمایه‌‌ای هستند که با انگشت تدبیر و با جایگاه علمی و معنوی‌شان توانستند این انقلاب را به پیروزی برسانند، ایشان ۱۵ سال برای به ثمر رسیدن این انقلاب تلاش و مبارزه کرده و در حالی که از وطن دور بودند این نهضت را رهبری کردند. ۱۰ سال در درون این نظام حضور داشتند و اکنون ۲۱ سال از رحلت ایشان می‌گذرد. اما متاسفانه در طول این سال‌ها به جای آنکه از مواضع و اندیشه‌های ایشان به صورت جامع سخن گفته شود تا نسل جدید با اندیشه‌های وی آشنا گردند، متاسفانه از سوی جریانی خاص به صورت گزینشی و بدون توجه به شان نزول سخنان مواضع، آرا و اندیشه‌های امام خمینی براساس سلیقه و مصلحت خودشان مطرح می‌شود. مصیبت‌بارترین مساله‌ای که اخیرا مطرح شده است و برای اولین بار چنین روندی را شاهد بودیم، اینکه در روزهای اخیر دادستان محترم تهران برای توجیه اقدام تشکیلات قضایی در رابطه با اعدام ۵ نفر از شهروندان ایرانی و در پاسخ به مواضع کاندیداهای معترض انتخابات و به‌ویژه در رد سخنان نخست‌وزیر زمان امام به سال ۶۷ اشاره کرده و اعلام می‌کند که چرا آقای موسوی در آن زمان به اعدام‌هایی که با حکم حضرت امام صورت گرفت اعتراض نکردند. ایشان همان حرفی را می‌زند که دشمن می‌گوید. تاکنون کسی در این باره این گونه حرف نزده است، چرا که تاکنون هیچگاه ریز آن قضایا بررسی نشده و چرایی آن مشخص نیست و هنوز ماجرا در ابهام قرار دارد و معلوم نیست که تا چه اندازه امام در این ماجرا دخالت داشته‌اند و به نظر می‌رسد که ایشان برای توجیه عملکرد فعلی دستگاه قضایی در این شرایط چنین مسائلی را بیان می‌کند. اگرچه هدف اصلی وی از این صحبت‌ها تهدید متعرضین به روش حکومتداری آقایان است اما غافل از آنکه کسی که وارد این صحنه‌ها شده این تهدیدها برایش ارزشی ندارد و هراسی در ادامه مسیر و هدف به خود راه نمی‌دهد.

جای ‌شگفتی است که هیچ‌گاه از سوی این آقایان درباره بعد رحمانی، بخشش، قانون‌گرایی و دقت در حفظ حقوق شهروندی که امام نسبت به آن تاکید داشتند سخنی گفته نمی‌شود؟ چرا کسی درباره فرمان ۸ ماده‌ای حضرت امام که در آن شرایط تدوین شد حرفی نمی‌زند؟ حضرتعالی به خوبی در جریان برخوردی که حضرت امام با نگارنده نامه اهانت‌آمیز و تند نسبت به ایشان که از سوی یک پیرمرد روحانی نوشته شده بود، آگاهید. شما در آن زمان رئیس دیوان عالی کشور بودید. حتما یادتان هست که در همان زمان وقتی امام در جریان متن نامه قرار می‌گیرد به شما توصیه می‌کنند که مبادا با نویسنده نامه برخوردی شود و تاکید می‌کنند که حرمت نویسنده نگاه داشته شود. چرا هیچ‌گاه از این موضوع حرفی زده نمی‌شود که وقتی حضرت امام شنیدند که برای یکی از مسوولان شنود گذاشته‌اند به شدت ناراحت شدند و گفتند که باید فردی که این کار را انجام داده است را شلاق بزنند؛ چرا از این نمی‌گویند که امام می‌فرمود اگر کسی به صورت یک زندانی سیلی بزند باید مجازات شود؛ چرا از تاکیدی که امام برای رعایت حقوق شهروندان داشتند و تذکراتی که در این باره به مسوولان می‌دادند حرفی زده نمی‌شود. چرا از اینکه حضرت امام دستوری مبنی بر عزل یک قاضی به علت تخلفی که کرده بود دادند و حتی گفتند که او مجازات شود چیزی گفته نمی‌شود چرا از سعه صدر و تحمل نقد و انتقاد ایشان برای اداره حکومت سخنی نمی‌گویند.

چرا نمی‌گویند فردی که توسط دیگری شکنجه شده بود و مضروب بود وقتی که فرد شکنجه شده ضارب را دستگیر می‌کند و ضارب در اختیار اوست امام می‌فرمایند که تو گرچه توسط این شخص شکنجه شده‌ای ولی حق هیچگونه برخوردی با او نداری و او را باید به دستگاه قضایی بسپاری تا دستگاه قضا برای او حکم صادر کند.

بنابراین خوب است که اگر مواضع امام گفته می‌شود مواضع واقعی ایشان با ذکر زمان و شان نزول گفته شود تا شناخت واقعی نسبت به وی در اذهان جامعه نقش ببندد.

۴- یکی دیگر از مواردی که این روزها موجب تاثر جامعه شده است تخریب چهره‌های انقلابی و سرمایه‌های نظام است. کاملا مشهود است جریانی که اندیشه امام را برنمی‌تابد چنین با خشونت به یاران نزدیک حضرت امام می‌تازد و حتی بیت امام و چهره‌های بزرگ و انقلابی یورش می‌برند و تخریب می‌کنند. آیا پس از گذشت سی و یک سال از پیروزی انقلاب اسلامی، ‌جمهوری اسلامی باید اینگونه از زحمات و تلاش‌ها و ایثارگری‌ها کسانی که خدمت کرده‌اند قدردانی کنند.

۵- در بخش مهم دیگر اداره امور متاسفانه وضع اقتصادی کشور به اندازه‌ای نابسامان است که قابل گفتن نیست. وضع بانک‌ها، رکود مالی، بیکاری، نابسامانی مدیریت اقتصادی، بی‌انضباطی مالی، گشاده‌دستی بی‌حد و حدود از جیب ملت، توقف پروژه‌های عمرانی در بخش‌های مختلف به‌ویژه بخش نفت، تورم و گرانی بیش از هر زمان دیگر برای همه مردم مشهود است و این موضوعی است که حتی متاسفانه دولتی که از بی‌آلایشی و سادگی سخن می‌گوید و آن را در بوق و کرنا می‌کند، هنوز نتوانسته ساده‌ترین گره‌های اقتصادی مردم را باز کند و هر روز تنها با طرح مسائلی چون وقوع زلزله، افزایش جمعیت و کوچ از تهران و تعطیلاتی نسنجیده و عجولانه که بارها اخبار ضد و نقضی درباره آن منعکس می‌شود به سرگرم کردن خود و مایه نگرانی برای مردم می‌شود. به نظر می‌رسد که عدم توفیق دولت در ساماندهی وضع اقتصادی مردم باعث می‌شود که آنها به روال همیشه شان در طول سال‌های گذشته انگشت اتهام به سوی مسوولان گذشته دراز کنند تا همه تقصیرات را بر گردن آنها بیاندازند و در همین شرایط وقتی گزارش‌های دیوان محاسبات منتشر می‌شود تاکید دارد که دولت فعلی تنها بیش از ۲ هزار تخلف مالی در بودجه سال ۸۵ دارد و برخی از ارقام مفقود است و در همین حال رئیس بازرسی کل کشور گزارش‌هایی نگران‌کننده و مهمی از مفاسد در درون دولت می‌دهد.

۶- نکته دیگری که برای مردم شنیدنی تلخ است رفتارهای غیردیپلماتیک رئیس دولت فعلی است؛ عرصه دیپلماتیک در دنیا آداب و رسوم خاصی خود را دارد و رئیس‌جمهور هر کشوری کانون غرور یک ملت است ولی رئیس دولت فعلی ایران با رفتارهای عجیب و غریب و منحصر به فرد موجب تحقیر ملت ایران در دنیا شده است. وی که عطش سفر خارجی دارد با سخنان خود و مکاتباتی که هیچ‌گاه به او پاسخ داده نمی‌شوند (تاسف‌بارتر آنکه برخی ملبسین به لباس روحانیت چنین نامه‌های سخیفی را با نامه‌های پیامبر در صدر اسلام تشبیه می‌نمایند) موجبات وهن کشور را در عرصه جهانی فراهم کرده است و برای جبران این ناکامی‌ها با کشف کشورهایی که جغرافیدانان هم برای پیدا کردن آن باید با ذره‌بین، آنها را در نقشه جهان پیدا کنند با حاتم‌بخشی‌هایی از جیب ملت تلاش می‌نماید که چنین در افکار عمومی القا نمایند که از متحدانی در دنیا برخوردارند. انعقاد قراردادهایی که برای سالیان متمادی کشور را متعهد به دولت‌های دیگری می نماید و سرمایه‌گذاری‌های ایران در کشورهایی که منافع چندانی برای کشور ندارد، غیرقابل توجیه و غیر منطقی است. براساس ضرب‌المثل قدیمی چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است.

در پایان از خداوند برای حضرتعالی عافیت و سلامت آرزو نموده و امیدوارم که اقدامات حضرتعالی به هر نحو که مصلحت می‌دانید، سربلندی ملت بزرگ ایران آسایش، آرامش و امنیت کشور را به معنای واقعی در پی داشته باشد.

مهدی کروبی

۳۰/۰۲/۸۹


Donnerstag, 20. Mai 2010

به مادران ایرانی حتی اجازه دیدار درغسالخانه را ندادند ! و مادران آمریکایی در هتل استقلال با بچه هاش کوبیده خوردن




خدایا خداییت را شکر ! ولی چگونه است که ظلمی که این به اصطلاح نماینده خدا بر روی زمین در ایران را نمی بینی ؟ مگر نگفتند که تو در قرآنت نوشته ای ؛ که تو عالم و ناظر بر مایی !! آیا نمی بینی ؟ فرزندان این آب و خاک را به جرمی واهی گرفتند و اعدام کردند و دست آخر حتی اجازه برای وداع به مادرانشان ندادند ، خدایا هستی و می بینی ؟ هستی و می بینی و ساکتی !!!!!! و در آن پرده از این فیلم سراسر زشت و کثیف ؛ عده ای را بنام جاسوسی و در اصل مهره هایی برای تبادل فرزندان چند خارجی با عوامل کثیف تر از خود مقام نائبت ، که معلوم نیست در کدام خرابکاری و کشتار دست داشته اند ؛ را بجرم جاسوسی گرفته و حال بعد از ده ماه و فقط و فقط بخاطر تبلیغ و دروغ ، مادرانشان را بدیدار فرزندانشان آورده اند و در هتلی پنج ستاره به صرف شام مشغول ..................... خدایا تو اگر خدایی من را با شما دگر کاری نیست


مادر فرزاد کمانگر ، مادر محروم از وداع با فرزند

Mittwoch, 19. Mai 2010

وکیلی که چند روز پیش در ستمی که به موکلش رفت ، گریست ؛ دستگیر شد




خلیل بهرامیان وکیل شجاع و شرافتمند ايران و وکیل شهید فرزاد کمانگر بازداشت شد

موفق ترین دولت درتاریخ ج ا در سی ویک سال گذشته که در طول پنج سال ، کلیه تروریستهای سپاه را بوطنشان ! باز گرداند


این است دولت کارآمد که به ایرانیانیکه در طول سی ویکسال عمر رژیم در سنگر ترور ، خرابکاری ، آموزش تروریست و از همه مهم تر سلاخانی که به سلاخی دگر اندیشان و انسانهایی بیگناه با هم آهنگی سپاه قدس سپاه پاسداران بارها رشادتها !! از خود نشان دادند و نام ایران را به نام کشور حامی تروریست ارتقاء بخشیدند ؛ آری دولتی که در این راه موفق به آزادییه ماموران آموزش دهنده خرابکاری در عراق اولین گام موفقیت را به ایرانیان و جهانیان ثابت نمود و موفقیتی که دولتهای بی عرضه !!! قبلی موفق به انجام آن نشدند و آن آزادی مردی که افتخارش بسلاخی کردن شادرون بختیار مفتخر ! است وامروز در فرودگاه ایران " وی " نشان داد ! آیا این دولت را شما موفق در این زمینه نمیدانید؟


Dienstag, 18. Mai 2010

بیست وسوم خرداد ۸۸ و تاریخ دوباره نه این که بود ، بلکه با یکسال صبر واستقامت وایثار همراه با شوق تکرار میشود

وعده ما خرداد ماه تا دیکتاتوران بدانند که ما بر سر بازپس گیری رای خود و به ادامه راه شهیدانمان ذره ای عقب نخواهیم کشید ، بخصوص حال که رهبران آن در این یکسال به عهدی که با مردم بسته بودند ، پایمرد و از قبل مصمم ترند ، رسانه شمایید و خرداد در راه ، همراه شو رفیق ما بیشماریم



Sonntag, 16. Mai 2010

نزدیکی فرهنگ ایران با برادر دوست برزیل و شباهت های فرهنگی ! از بیانات ان





فقط ۵۳ ثانیه اول ، آیا شبیه گردهماییهای ما در روزهای جمعه نیست؟

Samstag, 15. Mai 2010

چرا ما که مصمم تر بودیم و سالها منتظر آن لحظه طلاییه رو در رویی با رژیم ،نتوانستیم همچون تایلندیها عمل کنیم ؟

راستش همیشه از نقش هاشمی رفسنجانی و معاملاتش ترس داشتم و این خود روزی بود که اعضای خبرگان بدیدار خ ر رفتند و او هم کنار خ ر نشسته بود و وقتی به چند ماهه اخیر که جنبش و رهبران آن کمی با احتیاط عمل میکنند ( که مطمئنا آنها بیش از به فکر بودن جان خود به مردم و هزینه دادن آنها فکر میکنند ) ولی آیا براستی این کمی نرمش باعث حار شدن کودتاچیان و سوء استفاده از جو آرام جامعه و بسلاخی بردن عزیزان ما دچار نشد ؟ آیا در آن روزها و بالاخص عاشورا اگر در خیابان میماندیم ! آنروز کار یکسره نمیشد ؟ (حتی خود رییس نیروی انتظامی اعتراف به از دست دادن بخشهای اصلی تهران کردند) خوب مگر نه این بود که هر بار که برنامه ریزی تظاهرات بعدی را با چند روز فاصله زمانی دادیم ! آنها بدنبال رفع نقائص خود و سازماندهی بیشتر بودند ؟ آیا بهتر نبود در همان زمانها ما که هیچ قدرت رسانه ای نداشتیم ، در خیابانها میماندیم و از اطلاعرسانی سینه به سینه و از شب برای مقاومت استفاده میکردیم ؟ و خلاصه این اگرها کم نیست !! آیا ادامه راه اینگونه که الان است ، ما را به آن اتحاد و انگیزه ها همچون سابق میسازد ؟ و هزاران سوال بی جواب دیگر که بانکوک و قزاقستان سوالها را در سرم پر رنگ تر میکند ! که جوابی نمییابم

Sonntag, 9. Mai 2010

بعنوان یک مادر در روز مادر گریستم

قلبم امروز با مادران فرزاد کمانگر، علی حیدریان، فرهاد وکیلی، شیرین علم‌هولی و مهدی اسلامیان بود و قلبن با آنان گریستم و از خدا خواستم بانیان این جنایات ، داغ فرزندان خود را در جلوی دیدگانشان ، ببینند . مگر صدام حسین خبر کشته شدن دو پسر خود را در آن گودالی که بود ، نشنید؟ آری شنید ولی اینها نمی شنوند ! بلکه بچشم خود می بیننند

کوتاچیان متقلب و قاتل "قرمزیه رنگ خون شهدای راه آزادی ، سبزیه ما را سبزتر و استواری ما را استوارتر میکند

خامنه ای قاتل ،آیا گمان کردی با گرفتن جان پنج بیگناه ستون های کاخ جهل وفسادت استوار شد؟
نه قاتل وعده ما خرداد ماه ، که می بینی ، آنچه را که خواستی قبل از خرداد ماه بعنوان هشدار و ترس در دل ایرانیان جاری کنی ! خود باعث نفرت بیشتر و تداوم این راه سبز است که رنگ خون آن را مصمم تر و تاریخ مصرف دجالان را کمتر و کمتر میکند ، بترس از خشم ما که ما بیشماریم و استوار

Montag, 3. Mai 2010

در راستای ربوده شدن مجسمه های میادین در پایتخت ام القرای مسلمین ومدیریت جهان ! دستت روبگیربه تهت که اسهال داری

یکی نیست بگه : آخه ننه زن خراب ! تو هنوز از پس یک شهر و مجسمه های اصلی آن بر نمیآمدی ! و میخواهی برای دنیا نسخه بپیچی ؟!!!!!!!!!! آخه الاغ مگه میشه من در حضور اینهمه کاربر فهیم بالاترین به الاغ توهین کنم و دوستان به من منفی ندهند ؛ که چرا به الاغ توهین کردم !! معلوم است که من منفی دوستان خوب خود را بجان میخرم ، ولی خداییش باید بگم >>>: والا ا ن آقا خیلی خیلی انی

Sonntag, 2. Mai 2010

یکسال است که خبرهای سیاسی این دولت کودتا را در بخش سرگرمی ذهنم و خبرهای اجتماعی آنرا در حوادث میخوانم

از خبرهای وقوع زلزله بخاطر بدحجابی بانوان تا خبرهایی در خصوص مدیریت جهان ! نمیدانم از چه بگویم که شما نشنیده باشین ، راستش در این یکسال گذشته اصلن نتوانستم مرز این همه ناهماهنگی و دروغ را در قالب خود درک کنم ، آری مرز میان سیاست و سرگرمی ! و بدتر از آن اخبار اجتماعی و دروغهاییکه برای هر فرد منصفی درک آن فقط خبر از یک حادثه اجتماعی دارد و بس

.میگویند گشت ارشاد و مبارزه با بد حجابی ! خوب آیا میدانید یکی از آن افراد که اینها با او مبارزه کرده اند و موهایش را زدند و در میان مردم پیاده رو و سواره رو خارش کردند و در گوشش سیلی زدند و فریاد زنان از رهگذران پرسیدند !: شما بگین این مرده یا زن ؟ و سپس با تمام بی احترامیها او را پشت پاترول جاییکه اصولن بار و چمدانهای همراه را میگذارند ، من را جای دادند و در طول مسیر من را با بدترین الفاظ و متلک ها به سلمانی ای ببرند که گویی این سلمانی نه از نام آرایشگاه بویی و یا از آرایشگاه شدن سلمانیها خبری شنیده باشد

و بدتر از همه موهایت را با ماشین سر تراشی اهل دقیانوس به پایین میریزنند و با یکدیگر میگویند که چهارراه بندازیم و ولش کنیم تا مردم بهش بخندند و خلاصه نفرتی که ماند و میماند در قلبم .

در خصوص سیاسی بودن یا سرگرمی بودن گفته های این دولت بر آمده از دروغ ، کودتا ، حرفها وعکسهاییکه فقط به خنده و سرگرمی نزدیک است و جز بی احترامی به کلمه "سیاست" چیزی در بر ندارد ، کافیست که در گوگل کلمه نجس او را بنویسید و خود ببینید که با چه چیزهایی جز رییس جمهور روبرو خواهید شد