درست یادم است آنچه که بر این نقاشی کش ما اتفاق افتاد و او سر از خارج در آورد ! از همان موقع هم عقده ء خود را بر اصلاح طلبان و بخصوص آقای خاتمی پنهان نکرد و در هر فرصتی که پیدا میکرد ، عقده خود را با یک نقاشی خالی میکرد ، البته اصولن انسانهاییکه خود را با آویزان کردن و یا بهتر بگویم با چسباندن خود به افرادی که آنان او را شاید اصلا نه میشناسند و نه اصلا برایشان این شخص به هیچ عنوان نه مطرح است و نه اصلا او عددی نیست که در حد و حدود آنان باشد ، ولی همانگونه که گفتم هستند افرادی که خواب یک برخورد گذری در خیابان و عرض سلامی در یک جلسه و گرفتن امضاء و عکسی یادگاری را دارند و در حسرت آن میباشند ولی چون میدانند از محالات است ، لذا در هر فرصتی به مقابله با اوبر خواسته ! شاید روزی آن خواب خود را به واقعیت ببینند ، برای مثال همین احمدی نژاد ، از آنروزیکه که اوباما رییس جمهور شد به هر مناسبتی نامه نوشت و سخنرانی کرد که ( آقای اوباما شما دیگه چرا ؟) گویی قبلا با هم یه آبگوشتی هم دو تایی تیلیت کردن و زدن ! به هر مناسبتی دوید رفت آمریکا که شاید بتونه یه سلام راه دوری حتی خدمت اوباما بده ، که دریغ از یک ملاقات با یک دربان درجه سه یک مدیر کل وزارت خارجه ! آری نقل حال دوستمون ! احمدی نژاد گویی همان تکرار کارهای دوست دیگرمان! نیک آهنگ کوثر خالق سبز اللهی و یا اصولا هر انشعابی که بتونه ایشان خودش رو به گونه ای مطرح کنه ، ولی غافل از اینکه آخه آدم یکی به این زدن و یکی به آن ! والا آخر رسوایش میمونه به ذغال ، اول با نقاشی شروع کرد ، بعد حس کرد که میتونه بنویسه! بعد گفت خودم چرا سایت نزنم !(دوید رفت با مهدی یحیی نژاد عکس یادگاری گرفت) حالا هم میگه : حالا که خر تو خره من چرا خودم رییس اپوزیسیون در خارج و داخل و خلاصه هم برای اونا و ما و شما نباشم ! خوب فردا هم حتما میخواد بره سینما وباقی داستان ، ولی من بعنوان یک دوست هم به ایشان و هم به احمدی نژاد میگویم ، آقاجون حسرته بابا حسرته ، بیدارشون کنین اینا رو تا زیرشون کار خرابی نکردند
Donnerstag, 17. Juni 2010
کاریکاتوریست هاییکه درد جامعه را میکشند و کاریکاتوریستی که درد جامعه را می کشت
درست یادم است آنچه که بر این نقاشی کش ما اتفاق افتاد و او سر از خارج در آورد ! از همان موقع هم عقده ء خود را بر اصلاح طلبان و بخصوص آقای خاتمی پنهان نکرد و در هر فرصتی که پیدا میکرد ، عقده خود را با یک نقاشی خالی میکرد ، البته اصولن انسانهاییکه خود را با آویزان کردن و یا بهتر بگویم با چسباندن خود به افرادی که آنان او را شاید اصلا نه میشناسند و نه اصلا برایشان این شخص به هیچ عنوان نه مطرح است و نه اصلا او عددی نیست که در حد و حدود آنان باشد ، ولی همانگونه که گفتم هستند افرادی که خواب یک برخورد گذری در خیابان و عرض سلامی در یک جلسه و گرفتن امضاء و عکسی یادگاری را دارند و در حسرت آن میباشند ولی چون میدانند از محالات است ، لذا در هر فرصتی به مقابله با اوبر خواسته ! شاید روزی آن خواب خود را به واقعیت ببینند ، برای مثال همین احمدی نژاد ، از آنروزیکه که اوباما رییس جمهور شد به هر مناسبتی نامه نوشت و سخنرانی کرد که ( آقای اوباما شما دیگه چرا ؟) گویی قبلا با هم یه آبگوشتی هم دو تایی تیلیت کردن و زدن ! به هر مناسبتی دوید رفت آمریکا که شاید بتونه یه سلام راه دوری حتی خدمت اوباما بده ، که دریغ از یک ملاقات با یک دربان درجه سه یک مدیر کل وزارت خارجه ! آری نقل حال دوستمون ! احمدی نژاد گویی همان تکرار کارهای دوست دیگرمان! نیک آهنگ کوثر خالق سبز اللهی و یا اصولا هر انشعابی که بتونه ایشان خودش رو به گونه ای مطرح کنه ، ولی غافل از اینکه آخه آدم یکی به این زدن و یکی به آن ! والا آخر رسوایش میمونه به ذغال ، اول با نقاشی شروع کرد ، بعد حس کرد که میتونه بنویسه! بعد گفت خودم چرا سایت نزنم !(دوید رفت با مهدی یحیی نژاد عکس یادگاری گرفت) حالا هم میگه : حالا که خر تو خره من چرا خودم رییس اپوزیسیون در خارج و داخل و خلاصه هم برای اونا و ما و شما نباشم ! خوب فردا هم حتما میخواد بره سینما وباقی داستان ، ولی من بعنوان یک دوست هم به ایشان و هم به احمدی نژاد میگویم ، آقاجون حسرته بابا حسرته ، بیدارشون کنین اینا رو تا زیرشون کار خرابی نکردند