اگر بار قضاوت کردن باری بدوش کشیدنی بود که نیست ، حال کار بدینجا ختم نمیشد که شد ! که بازی کهنه سیاست را در گوشه ، گوشه اعمال خود منظور کنیم ! و برای خاموش نمودن خشم از کم آوردن و یک معذرت کوچک از اشتباه خود ، به دستمالی قیصریه ای را نه به آتش میکشیدم و نه حالمان چنین بود که هست ! گذشتگانمان گویی در حال زندگی میکنند و میبایست تمام آنچه را که به ما گفتند و ما شنیدیم و از دری دیگر از ذهن خارج نمودیم ! دو باره بازخوانی کنیم ، ولی اینبار یه جور دیگه !دریغ و افسوس