Dienstag, 27. Oktober 2009

به مولا نصرالدین میگن : باز هم که تو گولخوردی ! میگه : اینا ...... یه جور که گول نمیزنن ؛ هر دفعه یه جوریه

حالا این هم شده حکایت سیاست داخلی و خارجی دولت کودتای ما ؛ البته توهم کجا و واقعیت کجا ! سی سال است که همچون فیلم دایی جان ناپلئون توهم زدیم ! میخوان گولمان بزنند ؟ نکنه بزنن ؟ ٥ سال گفت : اسراییل دسر غذامون و آمریکا هم نوشابه بعد از غذا روسها هم که غذای اصلیمون بودند و هستند ! از حمایت ایران سر سفره مهمون چرییدن را بلد هستند و اروپا نیز یکی به میخ و گهی به سیخ ! قطعنامه (کاغذ پاره)بعد از قطعنامه ! مرگ بر آمریکا سی ساله !! و حال زندگی یکدفعه زیبا میشود ! جناب ؛ جناب اوبامامون و چشم انداختن به این سو و به آن سو که لااقل یک مدیر کل که نه ! اگر شد لااقل با یک دربونی از این آمریکای جنایتکار و گول زن ! ارتباطی و دستی و عکس یادگاری بگیریم ! اقتصاد « افتضاء»که جای خودش رو داره ؛ از جون آدمیزاد بگیر تا شیرمرغ هم قربونش برم وارد میکنیم که اوضاع خود گویاست ؛ کبریت ! آقا کبریت هم وارد کردیم از پاکستان که نگو ؛ که کبریت سازیمون هم به سلامتی فاتحه ! در آخر بنده بعنوان یک ایرانی از رییس جمهوری که میگه ! ٢٤ میلیون رای آورده ! « اونجای بابای آره »تقاضامندم لااقل که شما داری کشور را به آتش نیستی و بد بختی کشانده اید و میکشید ؛ تو را بخدا از کبریت ساخت وطن ؛ وطن را بسوزانید ! داستان وزیر کشور و ملاقات و مصاحبه اش که در پاکستان داشت ! بماند ! « ما اومدیم که اینا این آقای ریگی رو بدن بما ؛ ما ببریمش و قضیه تموم شه !» خوب من والا اگر بجای خبرنگار بودم ؛ حتما میگفتم : سردار ! حالا که داری زحمت میکشی ! پس یکدفعه بن لادن هم بگیر و بده به آمریکا که همه چیز باهم تموم شه ! بعد میبینیم به تنقلات میز کار توجه کردن ! ولی به پرچم وارونه کشورشون !!« شک دارم» نه ! آره مولا حق با تو بود ؛ این پدر سوخته ها ! یه جور گول نمیزنن. ممنون